در باره من

انگشت تعجب تا حوالي لوزتين د ردهان بسياري فرو رفته است!


لُرها اگر ديپلمات هم باشند  علاوه بر شجاعت و دليري ,ساده دل اند و راستگو , تصوير و توصيف اوضاع جبهه دشمن با خبر احتمال خروج مجاهدين از ليست تروريستي آمريكا به بيان يك ديپلمات لُر آقاي پرويز حزائي واقعا خواندني است . خزائي مي نويسد:
” جبهه اهريمني مقابل ما- و لابي هاي  کراواتي اش در ايالات متحده- چنان  ضربه اي دريافت کرده است که تنها شربت قند شايد يک علاج موقتي باشد. ما لرها در هنگام شوک و ضربه کار ديگري هم ميکرديم . چفت قفل هاي آهني قديمي را در جام آب فرو برده و بعد جام آب آغشته به آهن را به حلقوم فرد شوک زده مي ريختيم. حتما حکمتي بود چون لر بدون حکمت کاري نميکند.( بيخودي از سر حسادت! اقوام ديگر برايمان جوک نسازند). آهن اصيل چفت و قفل ماده آهن در آب وارد  ميکرد و بدن را در مقابل شوک وارده قوي مينمود.
 اما زنهار- بعد از اين نسخه لرستان سرفراز- اگر تصورکرده ايد که طرف- پس از سرکشيدن جام آب آهن-  ميرود استراحت و دنبال کارو زندگي اش اشتباه کرده ايد. بزودي-واز همين حالا- ناله ها و  تحليل ها وعلت يابي هاي شاخدار گوش فلک را به زينت سمعک آراسته خواهد فرمود. لپ تاپ هايتان را  آماده کنيد.


يکروز بما گفتند که از کي جي بي و شوروي کمک ميگيريم- روز ديگر از سيا و ام اي سيکس- و بعدا از عراق- و بعدا از موساد و گاهي هم – در اثر عارضه کم حافظه گي دروغ بافان- همزمان از دو ويا سه و يا هر چهارتاي اينها!.  باري اما يک لحظه با خود خلوتي نکردند که چرا يک گروه- در سالهاي چهل ضربه اپورتونيستي خورده و جسما متلاشي شده و بعد تنها با چند ده نفربازمانده از زندان اوين بيرون جسته- دراوج انقلاب بهمن- ولااقل دوبار  قتل عام شده و بعد با يک هواپيماي نظامي با هشت و نه ده  نفر- به خلباني سرهنگ بهزاد معزي -پروازگرعزيزمقاومت-  در فرود گاهي دور افتاد بر زمين فرانسه نشسته- و سپس توسط شيراک و شيرناپاکيان از فرانسه رانده شده- که شايد در وسط آسمان با پروژه اوجلان نشان به قتلگاه اوين رجعت داده شوند- و سپس در بمبارانهاي مخوف بوش پدر و پسر ماه ها در سنگرهاي سوزان جوار خاک ميهن تشکيلات و تماميت خود را بدون شکاف چون جان گرامي حفظ کرده- راز و رمزمعمايش چيست؟     آيا جهان دو قطبي همچنان سرجايش  بود که اينان پشت به يک ديوارآن در مقابل ديوار ديگر جاخوش کنند؟- آيا علت پول و جيفه مالي بود؟  اگرپول و امکانات مالي و اداري کارساز  بود پس چرا آنان- که بعد از انقلاب بهمن ميلياردها دولار و صد ها هزار نفر کادر ورزيده به خارج فرستادند و ده ها هزار نفر سناتور ونماينده و مقام طراز اولي جهاني کانال و ميخ شان بود- کاري نکردند. اما در جايي ديگر اين هفت هشت ده نفر- با کاپشن هاي خانه هاي تيمي شان از تهران و اصفهان و تبريز – در حاليکه ممکن بود هزينه معاش يکسال خود را همراه  نداشته باشند- بمحض ورود به سرزميني پاک بيگانه و ناآشنا و بي لابي و دلال و ناياک و ناپاک! که پشتشان را بگيرد- چنين غوغايي د رطول سه دهه در ايران و منطقه و سراسر جهان برپا کردند.  اين ديپلماسي و مذاکره پرتنش با بالاترين سطوح جامعه جهاني- از دولت آمريکا گرفته تا سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا- توسط خانم مريم رجوي و تيم اش چرا چنين موفق و سرفراز و دراوج استقلال وعدم ترک آرمان وتشکيلات و مبارزه- با قدرت پيش رفت؟  روزگاري بيسمارک صدر اعظم مقدر آلمان و بنيانگذار رايش دوم ميگفت که ديپلماسي بدون قدرت مانند کنسرت دادن بدون ساز است. راستي قدرت مريم رجوي در اين مبارزه سياسي جهاني ودراين دبپلماسي طراز اول چه بود؟  تکيه به ابرقدرت ومعامله با او بود؟- که بسياري کردند- آيا چاه نفت و سرزمين و دلارهاي چند صد ميلياردي بود؟ 

نگارنده اين چند خط نا قابل- در آنروزهاي بعداز پيروزي انقلاب-  يک ديپلمات حرفه اي و ناظر بي سازمان و بيطرف در غوغاي آن زمان بود که بدليل شرکت فعال در آن انقلاب- که اسلامي نبود بل بهار ايران بود که بعدا ملاخورشد و به زمستاني سي سه ساله- تا اينجا- کشيد- در راس سفارت ايران انقلابي د رسويد ونروژ-با حسرت از رنجهايي که ملت ايران  دوباره ميکشيد و نظاره آن نا آقا برپشت بام قم و دستي که حرکت کند توسري ميکرد!- چون مار زخمي يخود مي پيچيد. آقا هم ناگهان بيماري قلبي اش اوج گرفت. بفاصله کوتاهي- به توصيه طبيبان و متخصصين قلبي چون رفسنجاني و موسوي تبريزي!- البته نه براي معالجه  خود بل براي جراحي دولت بازرگان و تشکيل  حکومت َامام زمانِ؟! ناب به تهران آمد ودر قصر دراکولا د رجماران جلوس نمود.- خيلي زود روشن شد امام همان خودش بود و او خود خود را يک شبه-مبدرجه  امام رسانده بود و زمان هم زمان حال نبود  بلکه زماني درعقب گردي چهار اسبه بسوي قرون وسطي بود. حيران وسرگردان- با کوله باري از خاطرات تظاهرات چندين و چندين ميليوني تهران و ايران آن روز-و راه پيمايي هاي منظم  چند هزار نفره تمامي وزارتخانه ها وسازمان هاي دولتي و ملي بسوي دانشگاه زيبايمان- تهران وسازمان دادن يک اعتصاب نشسته يکماهه در وزارتخارجه- بدنبال سازمان و گروه و دسته اي ميگشتم که دوباره خود را با  جفت پا بميان کارزاري اين بار عليه ولايت مطلقه سلطان خميني خليفه اول بياندازم.
 القصه چون قوانين حاکم بر تشکيل مقاومت در تاريخ -و سازمان و تشکيلات مبارز- با قوانين حاکم بر باز کردن مغازه دو نبش و بنگاه معاملاتي فرق فاحش دارد- خيلي زود معين و مسلم شد که هسته اصلي مقاومت- از ميان آن طوفان خون برخاسته- در کجا شکل گرفت.
داستاني که از آنروزهاي تهاجم ديو از اعماق قرون وسطي بر خاسته تا امروز گذشته است- بايد هر ايراني ميهن دوست و آزاديخواه – که هرجا و هرکجا براي سرنگوني اين غول لنگان مبارزه ميکنند دستش مريزاد- و حتي آناني را که محقق و پژوهشگر هستند- با وجداني آگاه و دور از سايت هاي حاجي آقا مصلحي و لابي هاي معمم و مکلا و مع کراوات او و دور از تفاسير شاخ و جهت داربقاياي ذوب شدگان در ولايت – را تشويق کند که در قضاوت يا بررسي هاي خود  سير تحوالات اين سي و سه سال  و سرفصل ها و تحولات دروني و بيروني ايران را بي طرفانه و بالاغيرتا عيني و ملموس و زميني بررسي کنند.  تا بدانند که راز و رمز اينکه اين سازمان و اين شورا و اين مقاومت- که چندين بار سياوش وار از ميان بزرگترين آتش هاي جنايت و سرکوب و سونامي هاي منطقه اي وجهاني گذشت و در مقابل ميليارد ها بشکه نفت و تانک و مسلسل و بمب و مزدور و پاسدار و بسيجي- و برادران عقيدتي شان در لبنان و سوريه و منطقه سبز بغداد-با دست خالي شروع کرد وبا سوزن کوه کند چه بود.

دنياي امروز و علم و دانش سالهاي سال  است که هر پديده اي را - که کوچکترين شان يک پارتيکل و اجزاي دروني يک اتم ويا يک دي ان آ است و بزرگترينشان کره ماه ومريخ و زمين و سيارات دور دست- بدقت و بدون هيچگونه پيش داوري بدقت تمام و کمال بررسي ميکند.  بدون اينکه تنها منبع اطلاعاتش کتاب چهل ساله شده از نوع کتاب هاي بيات شده متخصصان مجاهدين! ونوشته ها و گفته هاي کلي گويان و  طرف کشان جبهه مقابل باشد ويا کتابهاي درسي پر از تحريف و تقلب و واژگونه سرا از نوع دانش  آخوندهاي حکومتي . آنان -برخلاف اينان-  از سر بخار درون و برون تحليل و نظريه پردازي نميکند . 

دست به نقد - بقول همان خميني- بنده عرض ميکنم که- تا آنجا که به اين سازمان و اين شوراي ملي مقاومت برميگردد-  من دليل اصلي ديگري براي توجيه پيشبرد اين کارزارهاي پيچيده و اين موفقيت ها- در مقابل انترناسييونال بي غيرتان و دلالان و مماشات گران و هرچيزفروشان و ناسيونال جهل وجنايت و توطيه- عجالتا غير ازاين پنج عنصر اصلي- که ادامه چهار عنصر آب و خاک آتش  باد هستند- ندارم:  آرمان والاي بشري – تشکيلات محکم- رهبري با تدبير- گراي درست- فداي حد اکثر.  اين عقيده من است و بنابراين -خواهش وارانه- توصيه ميکنم کسي خود را بيهوده بيش از اين  زحمت نداده وچرتکه د ردست حساب مادي و پولي را وسط نياورد. پول نفت وپسته  سه و نيم دهه است که به خزانه خامنه اي و رفسنجاني و آقازادگان واريز ميشود و زور و قدرت و نيروي نابودکننده ناشي از مماشات و کلان معامله هم در استيت دپارتمنت تنها ابرقدرت اين دوره از تاريخ بشرانباشته شده است.
 حالا سوال اول: پيدا کنيد آن هفت هشت ده نفر- که بهمراه خلبان بهزاد در پاريس با دست خالي پياده شدند- چطور شد که در عرصه سياسي و ديپلماسي بي پدرومادر و پيچيده وانفساي بين المللي- آن دو نيروي فوق الذکر را شکست دادند؟ و سه سال پيش  هم برادرجک استرا و بريتانياي کبير و مماشات گران صغير کل اروپا را؟ 
 نگران نباش!.  معلم تاريخ ترا را دردور اول امتحانات نهايي رفوزه نميکند. اگر جواب نداري- بقول هندي ها مهرباني کرو- و چرت وپرت روي کاغذ برگه امتحان ننويس. تاريخ يکبار شاگردان تنبل و تکليف نخوانده را تجديد ميکند. در امتحان تجديدي همين پاييز خودت را بيشتر آماده کن.
پرويز خزائي